با قلم فرهاد مقدم سلیمی به ادامه مبحث گاو های شخم زن در فارکس می پردازیم.

یک تقریظ معکوس حقوقی

 قصد من ( فرهاد مقدم سلیمی ) این است که بحث حقوقی مربوط به فارکس ادامه نیابد
و ما زودتر بتوانیم به بحث اصلی مان که همان “گاوهای شخم زن در فارکس” باشد، برگردیم
 لیکن چون مساله ی دخالت سازمان بورس در “فارکس” یک مساله ی مهمی هست
 که متاسفانه ندیده ام هیچ جا بدان پرداخته شده باشد، تکمیل این بحث ، با اهمیت به نظر می رسد.

 مجددا استدلال جدیدی از سازمان بورس به ما رسیده است
 تا نشان دهد ورود سازمان بورس به بازار “فارکس” با محمل قانونی انجام می شود:

“از سوی دیگر، بند 14 ماده ی 4 قانون
اوراق بهادار، یکی از وظایف، اختیارات و صلاحیت های اختصاصی و انحصاری شورای عالی بورس را
«اعطای مجوز پذیرش اوراق بهادار خارجی به بورس» بیان نموده است.
لذا تنها مکانیسم و بستر منحصر قانونی برای معامله ی اوراق بهادار خارجی پذیرش این اوراق در بورس های رسمی کشور، آن هم صرفا با اخذ مجوز از شورای عالی بورس می باشد.
 با استفاده از مفهوم مقرره یاد شده سایر مکانیسم ها فاقد مجوز، ممنوع و جرم است. “

 متاسفانه و دقیقا مثل مورد قبلی که ما در قسمت چهارم این پاورقی بدان پرداختیم، این تفسیر از قانون به هیچ وجه صحیح نیست.
 متن قانون مطابق زیر است:

متن بند 14 ماده ی 4 قانون اوراق بهادار
وظایف “شورا” به شرح زیر می باشد:
اعطای مجوز پذیرش اوراق بهادار خارجی به “بورس”
معنی جمله ی فوق (بر خلاف تفسیر جهت دار و خلاف واقع سازمان بورس) به طور کاملا مشخصی این است که:

بند 14 ماده ی 4 قانون اوراق بهادار، بیان می کند
که سازمان بورس حق و مجوز پذیرش و معامله ی هیچ نوع اوراق بهادار خارجی را ندارد
 “مگر اینکه شورای عالی بورس این اجازه را به طور موردی به او بدهد”.

 “مگر اینکه شورای عالی بورس این اجازه را به طور موردی به او بدهد”.با قلم فرهاد مقدم سلیمی به ادامه مبحث گاو های شخم زن در فارکس می پردازیم.
فرهاد مقدم سلیمی و فارکس

 یعنی متن قانون برای این وضع شده تا “سازمان بورس” را تحدید نماید (و نه دیگران را)
که بدون مجوز شورای عالی بورس، اوراق بهادار خارجی را در بورس عرضه ننماید
 (اصولا کسی غیر از سازمان بورس که نمی تواند اوراق بهادار جدیدی به بورس معرفی کند).
به طور واضح این قانون راجع به خرید و فروش اوراق بهادار خارجی توسط دیگران منعی بکار نبرده است.

 واضح است که قانون گزار نیز چنین تفسیری از قانون بورس اوراق بهادار نداشته به این دلیل ساده و آشکار که:

“خرید و فروش اوراق بهادار خارجی توسط بانک مرکزی در بند ح ماده ی 7 قانون پولی و بانکی کشور مجاز شمرده شده
 و بر خلاف تفسیر سازمان محترم بورس از قانون به هیچ وجه مشروط به مجوز شورای عالی بورس نشده است.
(دلیل از این آشکارتر نیاز است؟)

و در این مورد سازمان بورس دچار تفسیر اشتباه شده است
 و از مفهوم مقرره یاد شده به هیچ وجه مستفاد نمی شود که سایر مکانیسم ها فاقد مجوز، ممنوع و جرم باشند.

 همچنان مشاهده می شود که سازمان بورس اوراق بهادار قانونا متولی بازار فارکس نیست.

 پا نوشت:

تقریظ در جهت مثبت و برای تعریف از چیزی ارائه می شود.
 طبعا ما در اینجا تقریظ معکوس داریم چون در جهت منفی به این مساله نگاه کرده ایم.
 الهام بخش من هنگام استفاده از “تقریظ معکوس” این بیت بیژن ترقی بوده که به قشنگی از “ترقی معکوس” سخن گفته:

از دست بوس میل به پای بوس کرده ای
خاکت به سر، “ترقی معکوس” کرده ای

حالا ما هم “تقریظ معکوس” کرده ایم!

فرهاد مقدم سلیمی در این رابطه ادامه می دهد:

 بحث مربوط به ملاحظات قانونی فارکس را در این مطلب می بندیم.
صرفا چند نکته می ماند که لازم است تذکر دهم:

 با تمام اوصافی که ذکر کردیم
 و دلایلی که درباره ی غیر قانونی بودن ورود سازمان بورس اوراق بهادار به بازار فارکس برشمردیم
فعالیت با عنوان “کارگزار” یا “کارگزار معرف” همچنان در بازار فارکس غیر قانونی می باشد.
مستند قانونی این مطلب نه قانون اوراق بهادار که “مصوبه شورای عالی امنیت ملی ” در 14 تیرماه سال 1390 می باشد.
مطابق این مصوبه که هنوز نیز لغو نشده
 و به قوت خود باقی است فعالیت به عنوان “کارگزار” و “کارگزار معرف” در بازار فارکس غیر قانونی اعلام شده است.
 هر چند این مصوبه نیز اشاره ای به قانون اوراق بهادار ندارد .

با قلم فرهاد مقدم سلیمی به ادامه مبحث گاو های شخم زن در فارکس می پردازیم.
فرهاد مقدم سلیمی و فارکس

 اصولا همین مصوبه نشان می دهد که سازمان بورس اوراق بهادار متولی بازار فارکس نیست.
چون اگر بود، دیگر احتیاجی به مصوبه ی شورای امنیت ملی نداشتیم
 و از قانون اوراق بهادار همین نتیجه گیری را می کردیم.
مصوبه ی شورای امنیت ملی به وضوح حرف های ما را تایید می کند
 که اصولا بازار فارکس ربطی به سازمان بورس اوراق بهادار و قانون اوراق بهادار ندارد.

 اگر چه فعالیت به عنوان “کارگزار” و “کارگزار معرف” (IB) در بازار فارکس غیر قانونی اعلام شده
 اما فعالیت به عنوان “معامله گر” یا حتی “مشاور سرمایه گذار” و “سبد گردان” در بازار فارکس منع قانونی نشده است.

 البته سازمان محترم بورس اوراق بهادار از هر سه عنوانی که یاد کردیم
 (یعنی معامله گر و مشاور سرمایه گذار و سبد گردان) به عنوان “نهاد مالی” یاد می کند.
استدلال سازمان محترم بورس اوراق بهادار این است
 که وفق ماده ی 28 قانون بازار اوراق بهادار، “نهاد های مالی” احتیاج به ثبت و گرفتن مجوز از سازمان بورس دارند
 و چنانچه شخص حقیقی یا حقوقی بدون مجوز و با یکی از عناوین نهاد مالی فعالیت کند
 مشمول بند 1 ماده ی 49 قانون بورس اوراق بهادار خواهد بود.

 اما همانطور که در قسمت های قبل آوردیم، این مطلب راجع به “اوراق بهادار” است و نه بازار فارکس.
 بازار فارکس – بازار خرید و فروش ارز – مطابق نص قانون تحت قوانین بانک مرکزی است
و ورود سازمان بورس به آن غیر قانونی می باشد.

 حتی اگر به اشتباه بپذیریم که قانون اوراق بهادار می تواند راجع به فارکس اعمال شود
 اولا وفق بند 2-2 از دستورالعمل شناسایی و ثبت نهاد مالی مصوب همین سازمان بورس اوراق بهادار فقط نهادهای مالی نیستند
که می توانند در اوراق بهادار سرمایه گذاری کنند و به فعالیت بپردازند
 (اشخاص دیگر نیز می توانند بدون مجوز در بازار اوراق بهادار فعالیت و سرمایه گذاری کنند).
ثانیا وفق ماده ی 3-1 این دستورالعمل، کسانی که فعالیتشان عمده نیست و در ترکیب داراییشان اوراق بهادار کمتر از 50 درصد است
 شامل تعریف نهاد مالی نمی شوند و احتیاج به مجوز ندارند.
یعنی باز فعالیت به عنوان “معامله گر” و “سبد گردان” و “مشاور سرمایه گذار” در بازار فارکس
طبق نص دستور العمل شناسایی و ثبت نهاد مالی احتیاج به مجوز از سوی سازمان بورس را نخواهد داشت.

 بد نیست استدلال دیگری از دوستان دایره ی حقوقی سازمان بورس را به عنوان حسن ختام بخوانیم:

“بنابراین از آنجا که ابزارهای مالی بازار فارکس، جفت ارزها و یا ابزارهای مشتقه ی ارز از جمله قراردادهای آتی، اختیار معامله، خرید نوسان ارز و غیره می باشد
 لذا مشمول تعریف قانون گزار از اوراق بهادار تلقی می گردند.”

این اشتباه سازمان محترم بورس نیز کاملا محرز است .
بعید است دایره ی حقوقی سازمان بورس نداند
که متولی ابزارهای مشتقه ی ارز و معاملات آتی در جمهوری اسلامی ایران، طبق قانون بانک مرکزی جمهوری اسلامی است
 نه سازمان بورس و بنابراین خرید و فروش ارز به هیچ وجه مشمول تعریف قانون گزار از اوراق بهادار نیست.

 کافی است نگاهی به “آیین نامه ی اجرایی معاملات آتی ارز” ( که با یک سرچ گوگل به راحتی در اینترنت قابل دسترس است) بینداریم.
این آیین نامه به درستی توسط “بانک مرکزی” تهیه شده است
 که متولی خرید و فروش ارز (فارکس) و ابزار مشتقه ی ارزی است
 و نه سازمان بورس اوراق بهادار و همین دلیل محکم کل اساس استدلال های سازمان بورس را زیر سوال می برد.

 در اینجا بحث حقوقی فارکس را به پایان می برم
تا از جلسه ی بعد به موضوع اصلی “گاوهای شخم زن در فارکس” بازگردیم.
 شاید به نظر بسیار دوستان این بحث حقوقی لزومی نداشت.
 لیکن از آنجا که این بحث هیچ کجای دیگر انجام نشده بود
 لازم دانستم برای اولین بار مطرح کنم تا مگر گرهی از کسی باز کند، در زمانیکه گرهش خیلی “کور” شده است.

 فرهاد مقدم سلیمی به مبحث سوگیری جان بدر برده (SURVIVALSHIP BIAS) –  می پردازد.

 یک بنده خدایی در محله ی ما ابتکار بخرج داده، حوضچه ای در حیاط رستوران خود ایجاد کرده بود
 و در این حوضچه ماهی پرورش می داد.
 مشتری که داخل رستوران می شد، ماهی های زنده را از داخل حوضچه انتخاب می کرد
و همانجا ماهی بخت برگشته را جلوی چشم های مشتری می کشتند و کباب می کردند.

این کار حسابی گرفته بود و همیشه رستوران پر از مشتری بود.

 فرهاد مقدم سلیمی به مبحث سوگیری جان بدر برده (SURVIVALSHIP BIAS) –  می پردازد.
فرهاد مقدم سلیمی و فارکس

به یک سال نکشید که در محله ی ما به تقلید از این رستوران، حداقل شش – هفت تا رستوران دیگر ماهی کباب زنده راه انداختند
 تا جایی که کلا این ایده “مفرغ” شد
(کلا در مملکت ما خیلی رسم است که هر ایده ی طلایی را آنقدر تکرار می کنند که مفرغ شود.
 البته در ممالک دیگر هم قبل از قانون کپی رایت، همین عادت را داشته اند.)

دو سال بعد ، کل رستوران هایی که تقلید کرده بودند، همگی ورشکست شدند و جمع کردند
اما رستوران اصلی هنوز پابرجا بود و مثل همیشه پرمشتری.

نکته ی اساسی که من قبلا به آن توجه نکرده بودم
 و قاعدتا تمام تقلید کنندگان از کار رستوران نیز به آن توجه نکرده بودند
 این بود که در محله ی ما قبلا در سالهای گذشته نیز چندین رستوران ماهی زنده ی کبابی باز شده و همگی ورشکست شده بودند.
در واقع رستوران موفق مورد نظر ما یک “جان به در برده” از میان تعداد زیادی رستوران بود
 که همگی کمابیش ایده ی ماهی زنده ی کبابی را دنبال می کردند.

 تمام رستوران هایی که ورشکست شدند
 دچار خطایی شدند که با عنوان علمی “سوگیری جان به در برده” یا Survivalship Bias نامیده می شود.
اینها رستورانی را دیدند که بسیار موفق بود و نتیجه گیری کردند
که اگر فروش ماهی زنده ی کبابی توسط یک رستوران اینقدر موفق هست
 پس قاعدتا اگر ما هم همان را در رستوران خودمان ارائه کنیم، به همان نسبت موفق خواهد بود.

 خطای رستوران های ورشکست شده، این بود که توجه نکردند که رستوران موفق، صرفا یکی از چندین رستوران بود
 که این ایده را اجرایی کرده بود و تنها “جان بدر برده” از میان تعداد زیادی رستوران دیگر بود
 که همین ایده را اجرایی کرده و ورشکست شده بودند.

 خطای “سوگیری جان بدر برده” این است
 که تنها به نمونه ی موفق از یک گروه توجه کنیم (چون از مجموع شرایط جان سالم به در برده)
و به باقی گروه که همه از بین رفته اند و شکست خورده اند توجه نکنیم.
سوگیری جان به در برده (Survivalship Bias) یک خطا در استدلال است
و زمانی پیش می‌آید که تنها بر روی افراد یا چیزهایی که از یک فرآیند انتخاب با موفقیت گذشته‌اند، تمرکز کنید
 و آن‌هایی را که نتوانستند عبور کنند و شکست خورده اند، عمدتاً به این خاطر که دیگر قابل‌مشاهده نیستند، نادیده بگیرید.

 نمونه ی دیگری از سوگیری “جان به در برده” را بارها و بارها در مکالمات روزمره می شنویم:

“جوون های امروزی، روغن نباتی می خورن!
ما قدیمی ها روغن حیوانی می خوردیم. اینه که اینقدر بنیه مون قویه!!”

این استدلال کاملا خطاست و علت خطا در آنجاست
که ما در زندگی روزمره “پیر”هایی را می بینیم که از کل شرایط زندگی گذشته ی خود “جان سالم به در برده اند”.
ما میلیون ها قدیمی دیگر که صرفا با یک سرما خوردگی یا اسهال به رحمت خدا رفته و در زیر خاک خوابیده اند را نمی بینیم
 و بنابراین فکر می کنیم که همه ی قدیمی ها اینقدر خوش بنیه اند و از پس هر بیماری حتی بدون مراجعه به پزشک هم بر می آیند.

از حدود هفتاد سال قبل تا کنون متوسط سن انسان از حدود 35 سال به حدود 70 سال رسیده است
 و ما این را مرهون پیشرفت بهداشت و علم پزشکی هستیم.
 یعنی تا همین هفتاد سال قبل شما هر چه قدر هم که خوش بنیه بودید امید به زندگیتان حدود 35 سال بود.
 نه بیشتر.
طبعا در این دوران انسانهای 70 ساله و حتی صد ساله هم بودند.
 منتها اینها صرفا استثنا بودند و هزاران نفر در کنار آنها در سنین پایین جان خود را از دست داده بودند.

اینکه پدر بزرگ ما که از بین هزاران نفر جان سالم به در برده
 و هیچ دکتر هم نرفته و زنده مانده و روغن حیوانی هم خورده، نمی توان نتیجه گیری کرد
که قدیمی ها همه تندرست و سالم بوده اند و امروزی ها همه از پدران خود کم بنیه تر و ناسالم تر هستند.
زیرا هزاران نفر هم دوره ی پدر بزرگ ما بوده اند و به تلنگری از دنیا رفته اند
 و هیچ اینجا نیستند تا بتوانند شهادت دهند یا جزو نمونه ی آماری ما قرار گیرند.

 خطای سوگیری جان بدر برده، یکی از خطاهای اصلی اکثر اهالی بازار سرمایه و بازارهای مالی است.
 به جرات می گویم که چنانچه بتوانید این خطا را بشناسید
و در زندگی از آن پرهیز کنید، یکی از قدم های مهم در جهت موفقیت در امور مالی را برداشته اید.

در ادامه بیشتر راجع به این خطا در بازارهای مالی و فارکس صحبت خواهم کرد.

 فرهاد مقدم سلیمی در این رابطه ادامه می دهد:

 آقای دکتر “علفی”، معتقد بود که اصولا پزشکی نوین به هیچ دردی نمی خورد
و داروی کلیه ی امراض را باید در گیاهان و در کتب قدیمی جستجو کرد.
 ایشان از روی یک نسخه ی بسیار قدیمی
متعلق به لااقل 1000 سال قبل و با ترکیب چند گیاه و علف، موفق به کشف دارویی شده بود
 که خود “درمان قطعی فشار خون” می دانست.

 یک دانشجوی رشته ی پزشکی که از قضای روزگار مرید جناب “دکتر علفی” ما بود
خواست تا به این کشف مراد خود ، صبغه و رنگ و بوی علمی بدهد.
 بنابراین یک آزمایش پزشکی را شروع کرد تا بتواند به طور علمی، کشف استاد و مراد خود را به اثبات برساند.

 روش دانشجوی پزشکی، کاملا علمی بود.
 او 50 نفر داوطلب پیر پیدا کرد که بیمار فشار خونی (هایپرتانسیون) بودند
 و رضایت دادند که برای آزمایش کارکرد داروی مخصوص “دکتر علفی”، این دارو را هر روز استفاده کنند
و هر ماه گزارش فشار خون خود را بدهند.

 پس از پنج سال نتیجه ی استفاده از دارو فوق العاده بود.
 هنگام شروع متوسط فشار خون داوطلبان، 16 روی 12 بود
 و حالا بعد از 5 سال متوسط فشار خون ایشان به 13 روی 9 رسیده بود.
این نتیجه، کاملا داروی معجزه آسای جناب “دکتر علفی” ما را اثبات می کرد.
دانشجوی جوان، از این نتیجه کاملا رضایت داشت و هیجان زده بود و پایان نامه ی خود را بر اساس این تحقیق بزرگ تنظیم کرد.

 لیکن پایان نامه ی این دانشجو، در اولین بررسی رد شد.
دلیل اساتید، کاملا ساده بود:
 دانشجوی جوان، در تحقیق خود گول سفسطه ی “سوگیری جان بدر برده ” را خورده بود.
 واقعیت ماجرا این بود که از 50 نفر داوطلب اولیه در این مدت 5 سال تحقیق، 12 نفر غزل خداحافظی را خوانده بودند
 و دانشجوی کم تجربه، آمار مربوط به این مردگان را به سادگی از میانگین خود خط زده بود.
 یعنی کسانی در آزمایش لحاظ شده بودند که از خوردن دارو، جان سالم بدر برده بودند.

 به این ترتیب داروی معجزه آسای جناب دکتر علفی، فقط روی کسانی کار کرده بود
 که در خلال آزمایش “زنده” مانده بودند! آنها که مرده بودند، ربطی به کار او نداشتند!
دانشجوی جوان ما با خود استدلال کرده بود: آدم است دیگر. ممکن است بمیرد!

خدا را شکر که اساتید مافوق این دانشجو جلوی پروژه را گرفتند.
یک آزمایش بدون لحاظ کردن نقاط ضعف و شکست و فقط با دیدن نقاط قوت و پیروزی، یک آزمایش صحیح و کامل نیست
 و می تواند به نتایج بسیار فاجعه باری بیانجامد.

 دکتر علفی مذکور، البته همچنان معتقد است که قدر او را ندانسته اند و داروی تمام امراض نزد اوست
 و همچنان مشغول گول زدن ساده دلانی است که راز سفسطه ی “سوگیری جان به در برده” را نمی دانند.
 اون معتقد است که آنها که در خلال آزمایش مرده اند، شامل قسمت و مشیت الهی بوده اند
و این هیچ ربطی به دارو نداشته است.
 لیکن آنها که زنده مانده اند، حتما از تاثیر معجزه آسای داروی وی زنده مانده اند.

 با این استدلال به هر بیماری می توان هر چیزی را قالب کرد.
 اگر مرد که قسمت و مشیت الهی بوده و اگر خوب شد، معجزه ی چیزی بوده که ما به وی قالب کرده ایم!

 فرهاد مقدم سلیمی بیان کرد:

 برگردیم به بحث فارکسی خودمان:

در قسمت اول این سری مقالات (گاوهای شخم زن در فارکس) با یک گاو شخم زن فارکسی برخورد کردیم
که به علت نوشتن اکسپرت ادوایزر و استفاده از آن در حساب خود و با پول دیگران، اکنون در زندان بسر می برد.
 (لینک پست مربوطه در زیر است) خطای اصلی این دوست ما که از قضا ریاضیدان قابلی هم می باشد، این بود
که در دام “سوگیری جان بدربرده” در بک تست -BackTest- اکسپرت ادوایزر خود افتاد.

بک تست کردن یک استراتژی به معنی آزمایش استراتژی خرید و فروش روی قیمت های قبلی یک یا چند سهم یا اوراق مشتقه می باشد.

 اولین و مهم ترین خطایی که در بک تست کلیه ی داده های هر سهم یا اوراق مشتقه روی می دهد
 خطای “سوگیری جان به در برده” است.
 به این معنی که ما فقط روی سهم یا بازه ی زمانی یی تمرکز کنیم که بک تست با موفقیت انجام شده است
 و کلیه ی موارد شکست و اصطلاحا fail شدن سیستم را از آمارگیری خود حذف کنیم.

 این یک خطای مهم و بسیار رایج در بک تست گیری است.
مثلا اگر بک تست در تایم 1 دقیقه درست نباشد، آن را از نتیجه ی بک تست حذف می کنیم.
 یا اگر مثلا بک تست روی سهم یا جفت ارز (های) خاصی درست نباشد، آن را از جامعه ی آماری خود خذف می کنیم.

 نتیجه این خواهد بود که ما یک یا چند بک تست خیلی خوب داریم با هزاران درصد سود!
در حالیکه ده ها و بلکه صدها بک تست با ضرر و زیان 100% را از نتایج خود به راحتی حذف کرده ایم
و در کمال سادگی هم فکر می کنیم که بهترین استراتژی و برترین Expert دنیا را خلق کرده ایم
 (در واقع ما هم مثل دانشجویی که در مثال بالا آوردیم
 کلیه ی آمارهای فوتی و مرگ و میر را از جامعه ی آماری خود حذف کرده ایم.)

خطای سوگیری جان به در برده، جلوی دیدن ضرر و زیان در بک تست یک استراتژی مالی را از شما می گیرد.
 اما این زیان و شکست کاملا واقعی است
و به محض پای گذاشتن در دنیای واقعی به سرعت سراغ شما خواهد آمد.

 خطای “سوگیری جان بدر برده” در بازار مالی اشخاص فراوانی را بیچاره کرده است
و متاسفانه همچنان به قربانی گرفتن مشغول است.
 مراقب خطای سوگیری جان بدر برده در معاملات و در زندگی خود باشید.

 البته که ایجاد یک بک تست که کاملا عاری از خطای “سوگیری جان بدربرده” باشد، کار بسیار سختی است.
اما آیا این کار اصولا شدنی هست؟ و اگر بله چگونه؟

وبلاگ فرهاد مقدم سلیمی